×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

گذشته چراغِ راه آینده است

امین قزلباشان پژوهشگر مستقل تاریخ خاندان گرجی‌تبار باراتاشویلی در ایران است که آثارش از تخصصی ترین مطالعات انجام شده پیرامون تاریخ‌نگاری و تاریخ‌پژوهی در این زمینه محسوب می‌گردد.
وی نخستین کسی است که در سال ۲۰۱۴ میلادی بصورت رسمی سکونت چهارصد ساله گرجی‌ها در خوزستان را طی کنفرانسی علمی با حضور دانشمندان اقصی نقاط جهان در دانشگاه سنت‌آندریای تفلیس به دنیا اعلام کرد. وی همچنین نخستین محققی است که تاریخچه پیدایش خاندان سامری‌های دزفول را از پیوند دو دودمان گرجی‌تبار باراتاشویلی و عرب آل‌کثیر به رشته تحریر درآورد و بدین ترتیب صفحه جدیدی در حوزه مطالعات مردم‌شناسی و تکثر فرهنگی مردم خوزستان ایجاد نمود.
گفتنی است که تاکنون بجز چاپ و انتشار مقالاتی از نامبرده در نشریات خارج از کشور، هشت کتاب تخصصی او نیز در ایران منتشر، و در چند مرکز ایران‌شناسی کشور گرجستان توزیع و مورد مطالعه قرار گرفته است؛ به همین جهت دور از واقع نیست که وی را با ۳۵ سال پژوهش و هفت سخنرانی در کنفرانس‌های بین‌المللی به عنوان پژوهنده‌‌ای پیشرو در مطالعات نوین تاریخ گرجیان خوزستان بازشناخت. حاصل گفتگوی خبرنگار اقتصاد بومی با وی را در زیر می خوانیم:

به نظر جناب عالی رویکرد به تاریخ اقوام و ریشه‌های سرزمینی آنها ، چه تاثیری برای نسل حاضر آن هم با فاصله چند هزار کیلومتری جغرافیایی می‌تواند داشته باشد؟

به گفته ی بزرگان :گذشته چراغِ راه آینده است و در حقیقت گذشته زنده است و برای ما پیام هایی می‌فرستد.ممکن است کسی گذشته اش را انکار کند اما نمی‌تواند آن را پاک کند ، لذا تاریخ یافته های ماست از گذشته برای نسل حاضر و آتی. اینکه ما بتوانیم طبعاتِ اشتباهات گذشتگان مان را حذف کنیم و دستاوردهای مفید و مثبت آن دوران را که نیاکان ما تجربه کرده اند امروز بکار ببندیم ، قطعا می‌توان از ریشه یابی اقوام در گذشته برای امروز و برای نسل آتی بهره برداری کنیم . بعنوان مثال: اگر به کشورهای اروپایی نظیر آلمان ، فرانسه ، انگلیس، ایتالیا، مجارستان و یا کشورهای دیگری که دارای تکثر فرهنگی هستند ، توجه کنید ؛ همگی با زبان ها و فرهنگ های مختلف ، با آداب و رسوم و ادیان مختلف کنار هم زیسته اند، جنگ ها و صلح های زیادی داشته اند ، آموخته های زیادی از یکدیگر داشته اند ولی با حفظ استقلال و تفکیک کشورهای خودشان، اگرچه همگی بازماندگان امپراتوری روم محسوب می‌شوند ولی بهرحال چون کشورهای متعددی بودند در یک چرخه ی رقابتی همواره باهم درگیر جنگ های خونین بوده و در برابر هم قدرت طلبی می کردند و دوباره صلح می کردند و این چرخه قرن های خیلی طولانی ادامه داشته  است.اما به یک سرزمینی مثل ایران که نگاه می‌کنیم؛ همان تکثر فرهنگی و زبانی و ادیان و مذاهب هست ، تکثر رفتاری هست ، شما در ایران ترک ها ر ادارید ، بلوچ ها، کردها ، لُرها ، ترکمن ها ، خراسانی ها ، فارس ها ، عرب ها و خیلی اقوام مختلف که همگی با زبان های مختلف ، با لباس های مختلف، با غذاهای مختلف، با رقص های محلی مختلف و خیلی چیزهای دیگر ، حتی ادیان و مذاهب مختلف ؛ ولی بدون آن درگیری هایی که در اروپا بوده ، در ایران به شکل مسالمت آمیزی کنار هم زندگی میکنند ، یعنی چی؟

یعنی هنری در خطه ی ایران وجود داشته که توانسته از این تکثر بجای اینکه یک تهدید درست کند برای خودش یک فرصت ایجاد کند . بطوری که این فرصت منتج به این شده که وقتی مغول ها به فلات ایران حمله کردند ، وقتی که اعراب به ایران حمله می‌کنند، بعد از سده های طولانیِ استقرارشان : می‌بینید که این مغول ها و اعراب هستند که از ایران میروند بیرون و ایرانی ها همچنان ماندگارند . بلوچ ها همچنان بلوچند، کردها همینطور ، عرب هاهمینطور ، فارس ها ، بختیاری ها ، لُرها ، تغییری اتفاق نیفتاده اگرچه ما بعضی از واژگان و بعضی از فرهنگ های اون ها رو هنوز با خودمون داریم واین طبیعی هم هست بنظرم ،که اون ها این فرهنگ ها رو با خودشون به ایران آورده بودند اما نتوانستند ایران را زیر و رو کنند و تبدیلش کنند به چیزی غیر از ایرانی که بود .لذا با داشتن چنین تکثر فرهنگی که دستاوردهای زیادی در طول دوران های مختلف برای ایران داشته ، ما میتوانیم هویت ملی خودمان را حفظ کنیم و استقلال سرزمینمان پا برجا باشد ، یکی از دلایلی که باعث شده ایران سرپا بماند این است ، ولی قسمت مهمی از این حفظ استقلال ملی از گذشته تا الان به تصور و باور بنده همین تکثر فرهنگی و قومی بوده که در ایران داریم .
اگر امروزه با آمدن آی تی و تکنولوژی های امروزی و شکل نوینی از فرهنگ امروزی که قسمت قابل توجهیش برگرفته از فرهنگ غرب است و دارد تأثیر می گذارد روی آداب و رسوم و فرهنگ های ما ، اگر ما این ریشه یابی را امروز نتوانیم احیا کنیم یا حداقل حفظ کنیم ، به اندازه ای که لازم داریم برای نگهداشتش و انتقالش به نسل بعدی به احتمال خیلی زیاد این فضیلت را جامعه ی ما از دست خواهد داد و در آینده اتفاقا ممکن است طبعات بدی برای مان ایجاد کند ، لذا این ریشه یابی در اقوام ایرانی و انتقالش به نسل حاضر و آشنا کردن نسل حاضر با ریشه های قومی خودش در گذشته؛ به باور من خیلی اهمیت زیادی دارد، باید حتما حوزه ی فرهنگ کشور به این موضوع با نظارت حکمرانان کشور توجه کافی را داشته باشند و این را دنبال کنند تا بتوانند بهترین دستاورد را از حفظ و نگهداریِ آثارِ نیاکان گذشته مان برای نسل حاضر و نسل بعدی جمع آوری و منتقل‌ کنند.

 آیا بنظر شما چنین رویکردی نمی‌تواند تناقضی میان زندگی موجود افراد و زندگی در سرزمین ریشه ای آنها دامن بزند ؟

عرض شود که تناقض الزاما همیشه بد نیست؛ بعضی وقت ها نبود تناقض باعث عدم ایجاد توسعه میشود .
شما فکر کنید ؛ ما همه مثل هم بیاندیشیم، همه ما مثل هم لباس بپوشیم یا اصلا گفتارمان شبیه هم باشد ، چه توسعه ای خواهد بود؟ منظور من این است که بعضی وقت ها این تناقض ها لازم است ، اما من هم به سوال شما معتقدم که ممکن است این تناقض ها یک جاهایی خوب نباشد ، اما هنرِ قشر فرهنگی و فرهیخته ی دستگاه آکادمیک یک کشور با حمایت دستگاه حاکمیت ؛ این است که با روشی آکادمیک جلوگیری بکنند از پیدایش چنین تناقضی ، چرا ؟ چون بهرحال مردم و عوام برداشت های شخصی خودشان رو ممکن است داشته باشند .
بدیهی است که هرچیزی درست مدیریت نشود ممکن است به بیراهه برود و بجای اینکه دستاورد ایجاد کند ، طبعات ایجاد کند .
در حقیقت بسته به این که ما با چه عینکی به داستان نگاه بکنیم ، روایت و برداشت ماست که تعیین میکند آیا این تناقض در یک جامعه دامن زده بشود: بشکل بد یا تبدیل به یک دستاوردی بشود که بتونیم از آن بهره برداری مفید کنیم و این تشخیص ، همان هنرِ دستگاه آکادمیک و علمی یک کشور هست که بتواند با جامعه ی خودش ارتباط درست و علمی برقرار بکند در ارتباط گرفتن با گذشته ی خودش .

تا چه میزان می‌توان تاریخ را در این زمینه عمق بخشید و بررسی کرد ؟ در عین حال باید متوجه این مسئله هم بود که حاکمیت ها در برابر این نوع ریشه یابی نبایستی حساسیت برایشان ایجاد شود ؟

بله صد البته که هر حاکمیتِ خردمندی و هر حاکمیتی که نگران جامعه اش هست حتما واکنش در مورد چنین مطالبی ، نشان می‌دهد و گارد می‌گیرد.  اما به هر حال استقلال و امنیت ملی یک کشور جزو شرح وظایفِ اصلی و اولیه ی هر حاکمیتی هست و باید حواسش را به این مسئله بدهد و همه همین را می‌پسندند. خود ما هم باید بپسندیم که حاکمیت نسبت به امنیت جامعه حساسیت بخرج بدهد، که این کار خیر تبدیل به یک نتیجه ی معکوس نشود . ما قصد داریم یک کار مثبت و فرهنگی انجام بدهیم ولی ممکن است نتیجه ی جالبی نگیریم و این چیزی که حاکمیت به درستی میتواند نگرانش باشد، نه تنها خرده ای نمی‌توانیم بگیریم بلکه باید سپاسگزارشان هم باشیم .اگر ما امروزه بخواهیم در عصر الکترونیک بر روی اندوخته ی دودمانی یک ملت سرپوش بگذاریم به جرات می‌توان گفت هرچه پیش تر می‌رویم این امر نشدنی تر میشود چون با وجود دنیای گسترده ی ارتباطات و فضای شبکه های اجتماعی و ماهواره ها و کتاب ها و سخنرانی هایی که بصورت وبینار در سراسر دنیا در حال برگزاری است ؛ انکار و پنهان کردن اطلاعات دوران های گذشته هر لحظه سخت تر خواهد شد .لذا اگر افرادی مثل بنده را فرضا متقاعد کنند که پیگیر ریشه یابی و تاریخ و نسب شناسی نباشیم و چشم پوشی کنیم؛ علاقمندان این حوزه از راه هایی که در دنیای فعلی وجود دارد بدنبالش خواهند رفت و ممکن است برداشت های شخصی خودشان را حتی به غلط از یافته هایشان داشته باشند .به باور بنده باید تا جایی که عمق دارد این موضوع؛ خودمان در آن ورود کنیم و درست ترین شکل ممکن را استخراج کنیم با گفتمانی آکادمیک بین جامعه و بین مسئولین آکادمیک کشور.باید توجه نمود که با کتمان کردن دانش گذشته از طرف اهلِ علمِ این زمینه ، حتی ممکن است عده ای مغرض بر سر راه افرادی که بصورت خودجوش بدنبال این علوم هستند ، قرار بگیرند و اطلاعات غلط به آنها بدهند و اتفاقا ممکن است تبدیل بشود به یک تهدید برای یک کشور .اما اگر جامعه ی آکادمیک ما در این زمینه هوشمندانه عمل کند و مثلا طی یک فرایند آموزش همگانی اطلاعات درست در اختیار مردمش قرار بدهد ؛ مردم را میتواند به چنان آگاهی ای برساند که دیگر حتی اگر اطلاعات غلط بهشان داده بشود ، باورش نکنند.
این امر همان خلأ ای است که در جامعه حس می‌شود ، مسئولین آکادمیک و حاکمیت باید گوشه چشم مثبتی به این موضوع داشته باشند و راهکار و راه حلی برای بهره برداری از چنین مطالب ارزشمندی داشته باشند.
به تصور من پنجاه سال بعد به هیچ روشی نمیشود جلوی انباشت اطلاعات را گرفت و خودبخود از در و دیوار داده ها میایند حتی ممکن است لابلای آنها داده های غلط هم بخورد یک جامعه داده بشود و این امر بسیار خطرناک است ، لذا دستگاه آکادمیک کشور باید این موضوع را ببیند و موظف است  با احتیاط و وسواس خاصِ خودش ، بهترین ها و درست ترین ها را از دل داشته ها بیرون بکشد و به اطلاع مردمش برساند حالا بصورت یک آموزش همگانی میتواند این امر انجام بشود و مردم را به راه صحیح تر هدایت کند .

برای جنابعالی یافتن ریشه های گرجی خودتان تا کجا پیش خواهد رفت ؟

عرض شود که این موضوع تا حدودی شخصی هست ، ولی من سعی میکنم پاسخم به گونه ای باشد که هم رویکرد شخصی و هم رویکرد عمومی را پوشش بدهد . بواسطه ی اینکه ما خودمان گرجی تبار هستیم ، یک نگاه خانوادگی و دودمانی شخصی به تاریخچه ی خانوادگی و گرجی تباران ایرانی داریم. از نگاه دیگر به هرحال خانواده های گرجی تباری که در ایران ، در عرصه ی حکمرانی سالیان متمادی حضور داشتند خودبخود قسمتی از تاریخ این سرزمین را ساخته اند که این در حقیقت دیگر رویکرد عمومی ماجراست و فقط مختص خانواده ی خاصی نیست ، آن تیکه اش که مربوط به خانواده ی خودِ ماها میشود و شخصی است بدون تردید تا هر آنجایی که ما بتوانیم ریشه یابی بکنیم در شناخت نیاکانمان و اجدادمان و پدر و مادر بزرگهایمان تلاش خواهیم کرد و من هرگز کوتاهی نمیکنم در این زمینه ، چون بهرحال  هرکسی دوست دارد پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها و اجداد و نیاکانش را بشناسد ، از منظر شخصی تا جایی که بتوانم این تلاش را ادامه خواهم داد و قطعا کار خوب و مثبتی هم هست .
اما در قسمت عمومی ؛ آن قسمتی که در واقع بخشی از تاریخ این سرزمین را شامل میشود و مردم را هم تحت تاثیر قرار بدهد ، تا جایی پیش خواهیم رفت که جامعه شناسی کشور و دستگاه آکادمیک کشور مجاز بداند این اطلاعات در حال حاضر در اختیار مردم قرار بگیرد ؛ ممکنه صلاح بدونند که برخی از این داشته ها را باید پنجاه سال بعد گفت ، ممکن است صلاح بدانند که برخی از این اطلاعات را باید همین الان و امروز گفت ، این را به درستی وقتی که شما می‌خواهید یک کتاب را چاپ کنید ، هنگام صدور مجوز یک عده کارشناس جهت کنترل این امر هستند که اگر آن ها صلاح بدانند یک اثر منتشر بشود مجوز صادر میکنند، در غیر اینصورت مجوزی صادر نمیکنند ، حالا اینکه آن افراد کارشناس چقدر اشراف علمی به موضوع دارند بحث دیگریست که در این مجال نمیگنجد .در هر صورت نهادی جهت صدور مجوز این امر وجود دارد ، تا جایی که مجوز بدهند برای انتشار عمومی، تا آنجا پیش میرویم.
آنجایی که دستگاه آکادمیک کشور به ما اجازه ندهد ، بدیهی هست که سمعا و طاعتا باید بپذیریم چون حتما بصلاح مملکت و مردم مان هست و این موضوع هم اصلا یک رویکرد سیاسی نیست بلکه رویکردی عقلایی است .

 آیا همین علاقه و هیجان که در میان گرجی های ایران وجود دارد ، در گرجستان هم هست ؟ یا صرفا یک رابطه و علاقه ی یک‌سویه میباشد؟

خدمت شما عرض کنم که من در دل مردم گرجستان نیستم که بدانم آنها هم این علاقه را دارند که مثل ما از گذشته شان بدانن یا آنها با ما که ۴ قرن پیش از گرجستان به ایران منتقل شده ایم ، دوست دارند این ارتباط را بگیرند یا نه ؟ من نمیدانم در دل آنها چه میگذرد ، اما حداقل آن بخشی که همان جامعه ی آکادمیک کشور گرجستان هست و بنده سالهاست با آنها در ارتباطم و کار میکنم ؛ حداقل طی ده سال گذشته در دانشگاه های متعدد گرجستان هم بصورت سخنران در همایش ها و نشست ها و هم بصورت سخنران در وبینار های الکترونیکی ای که برگزار شده حضور داشته ام و مقالاتی را ارائه و چاپ کرده ام ،به برداشت من این جامعه استقبال زیادی کرده و میکند از این پیدایش ، یعنی پیدایش تاریخ ارتباط گذشته ی ایران و گرجستان؛ همانطور که ما علاقه به دیدن و شفاف‌سازی‌ و یادگیری این امر داریم ، که این امر حتی در روابط مفید دیپلماتیک دو کشور مؤثر واقع شده ؛ جامعه ی علمی گرجستان و دانشمندان بزرگواری که بنده سالها خدمتشان افتخار همکاری داشته ام ، بسیار استقبال می‌کنند بطوری که حتی بعضی از این بزرگواران را دانشگاه های معتبر کشور مثل دانشگاه تهران به ایران دعوت می‌کنند و کنگره برگزار می‌کنند.

بنظر من اگر بخواهیم یک جمع بندی کلی از پاسخ به سوال مطرح شده داشته باشیم، با فرض اینکه جامعه ی علمی گرجستان نماینده ی تمام مردم گرجستان در حوزه ی علم و فرهنگ باشد ، با توجه به نگاه مثبت این بزرگواران به موضوع، با قاطعیت میتوانم بگویم بله و پاسخ مثبت به این سوال بدهم .
بنظر میاید که گرجی های گرجستان هم تمایل دارند که این ریشه یابی فرهنگی بین دو کشور انجام بشود و تبدیل به دستاوردهای مفیدی برای نسل حاضر و آتی گردد .
سپاسگزاری میکنم از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید .

برای شما آرزوی توفیق و سربلندی دارم .

گزارشگر:لاله گرجستانی – خبرنگار اقتصاد بومی

  1. عبدالامیر مقدم‌نیا

    سلام
    فعالیت‌های پژوهشی جناب آقای قزلباش بسیار ارزنده و قابل تقدیر است. در کُهن همین مطالب رمز و رومزی برای اهل تحقیق نهاده شده‌است که قطعا گره گشایی مطالعات تاریخی خواهد بود چه در حوزه مطالعات تاریخ محلی، ملی، فرا منطقه‌ای و وسیع‌تر و دامنه‌دارتر زد سایر ملل خواهد بود.
    ارزنده‌ترین بخش این پژوهش حضور فرماندهانی است که اضافه بر تسلط بر حوزه جغرافیایی که در آن ماموریت داشته‌اند و به نیک نامی مشهور بوده‌اند جای بسی خرسندی است که در تاریخ این دیار، ستم و جور از ایشان ثبت نشده‌است. شاید اگر بخواهیم مطالعات انجام‌شده را گسترش و وسعت بیش‌تری بدان ببخشیم برقراری ارتباطات فرهنگی است که می‌تواند در دوستی دو ملت نافذ و مفید فایده باشد.
    نکته‌ای که برای من طرح سوال و راه در تکمیل مطالعات خود پی آن هستم.
    هر شخصیت با نفوذی در قلمرو مقتدرانه صفویه و حاکم بی‌منازعه در حوزه تحت امر خود وقتی با بستگان و خویشان در نقطه‌ای جلوس می‌کند دیده شده و می‌توانسته آثاری از خرده فرهنگ‌ها را نیز با خود در نهادهای اجتماعی جاگذاری و تثبیت کرده‌ باشد، از مراسمات، آداب و سنن، رسم و رسومات و نیز واژه‌هایی که می‌توانسته در قالب زبان‌زد، کنایه، اصطلاح و… سوغات سفری طول و دراز از دیار گرجی‌های تاثیرگذار در منطقه و حوزه استیلای ایشان باشد.
    بسیار خرسند خواهم شد اگر در هر حوزه‌ای حتی موسیقی، شعر، بازی، و… اثری مشهود، مطالعه و موجود باشد به اینجانب اطلاع رسانی شود.
    مستدام باشید
    دکتر عبدالامیر مقدم‌نیا

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.