مهرداد خدیر- در همین آغاز توضیح دهم «جورکش» کلمه بد و توهینآمیزی نیست کما اینکه نامخانوادگی شاعر و نویسندهای تازه درگذشته بود و مراد این است که مصایب دیگری را تحمل کنی. این که تاوان کار دیگری را بی هیچگناهی بپردازی.
داستان از این قرار است که بانک مرکزی تصمیم گرفته موسسه اعتباری نور را به بانک ملی منتقل کند و احتمالا کارمندان صدها شعبه از این پس کارکنان بانک ملی شوند (و در واقع ارتقای شغلی پیدا کنند) و خاطر سپردهگذاران هم آسوده باشد هم از حیث اصل سپرده و هم سود آن. حالا نه ۳۰ درصد ادعایی و وعده داده شده که مطابق عرف و قوانین بانکهای دولتی.
این که بانک مرکزی از سپردهگذارانی که به اعتبار مجوز بانک مرکزی به یک موسسه اعتباری اعتماد کردند حمایت کند کار خوبی است اما اگر تخلفی صورت گرفته چرا با متخلفان برخورد یا این روند تخلف و شایبهخیز بسته نمیشود؟
داستان موسسه اعتباری نور بسیار عبرتآموز است چون آیینه اقتصاد امروز ماست و حکایت ابتذال خصوصی سازی در این ملک که قلیلی را به ثروت و مکنت رسانده و کثیری را گرفتار معیشت روز کرده است.
اوایل دهه ۹۰ چند تعاونی اعتبار تشکیل شد و خود همین هم محل بحث است که اصلا چرا وزارت تعاون باید اخیتار صدور مجوز تعاونی اعتبار مالی داشته باشد؟ هر چند بانک مرکزی هم باید تایید کند اما وزارت تعاون را آخر به امور مالی چه کار؟ یعنی مراد از آیه «تعاونوا علی البر» برای احداث بانک بوده یا تعاون به قصد نیکوکاری؟
به هر رو چند تعاونی اعتبار به نامهای کارسازان آینده، پیشگامان کویر یزد، صندوق قرضالحسنه ریحانه گستر و صندوق قرضالحسنه «مشیز» در هم ادغام شدند و موسسه اعتباری نور تشکیل شد.
دوباره مرور می کنیم: اول خیریه «مشیز» راه انداختند. ( خود کلمه مشیز بیمعنی است. سرواژه ۴ کلمه است). بعد گفتند برای خیریه صندوق قرضالحسنه لازم است. آن وقت تشکیل دادند و در چند فقره دیگر ادغام شد و نهایت ناگهان تبدیل شد به موسسه اعتباری نور!
در سال ۹۲ هم با عنوان شرکت سهامی عام در شُرُف تاسیس در فرابورس پذیره نویسی کردند و یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون سهم فروختند و بعد از آن بانک مرکزی مجوز صادر کرد تا این چند هدف محقق شود: ایجاد فضای رقابتی سالم، تشویق پسانداز و سرمایهگذاری، حفظ حقوق سپردهگذاران، ایجاد زمینه رشد و توسعه اقتصادی با رعایت ضوابط و مقررات.
حالا سوال این است که اگر این کارها را کردهاند چرا انحلال و تصفیه؟ البته عجالتا انتقال است نه انحلال.( همین تصفیه درست است در امور شرکتها) و چرا ادامه کار نه؟ و اگر تخلف بوده چرا اصرار دارند مدام بگویند موسسه موجود است و نه منحل شده نه ادغام؟
نکته جالب توجه این که در ۲۲ فروردین ۱۳۹۳ مدیر عامل سابق بانک ملی (علی صدقی) به عنوان رییس هیات اجرایی موسسه نور انتخاب شد و حالا در آذر ۱۴۰۲ این موسسه از بین این همه بانک به مهمترین بانک که در حکم بانک مرکزی است واگذار شده. نمیدانیم این اتفاق تصادفی است یا نه اما امیدواریم شباهت نام خانوادگی رییس اداره نظارت بانک مرکزی بر موسسات اعتباری (حسین صدقی) با اولین رییس هیات اجرایی موسسه تصادفی باشد.
چون به نامها اشاره شد اسامی سهامداران حقیقی هم جالب است. حسین اسکندریزاده، علی اسکندریزاده، سروش و زینب و زهرا . همه: اسکندریزاده و ظاهرا برخی هم پزشک و دندانپزشکاند.
این اشارات برای آن نیست که خدای ناکرده کسی را متهم کنیم. برای آن است که تلویزیون یا رسانهها به داستان این موسسه بپردازند و ببینیم سهامداران حقیقی اکنون کجا هستند و چرا زیان موسسه را خود این بزرگواران نپردازند و گردن بانک ملی بیفتد؟ البته چند شرکت هم سهامداران حقوقیاند ولی آنها هم قاعتدا سهامدار حقیقی دارند.
قصه را متوجه شدید؟ اول خیریه. دوم صندوقی برای خیریه. بعد هم تعاونی اعتبار. سپس چند تعاونی دیگر. چون یکی که در خودش نمی تواند ادغام شود.آنگاه ادغام و تشکیل موسسه اعتباری و وعده سود غیر متعارف. در ادامه اختلاف بین مدیران و تغییر مکرر مدیران و سرانجام به ۱۰ سال نرسیده انتقال به بانک ملی. بامزه است؟ نه!
انگار اراده ای وجود دارد که در این مملکت همه مفاهیم با آنچه در دنیا رایج است متفاوت باشد. ادغام و انحلال هم شده انتقال و معنی بانک خصوصی هم تغییر کرده. به جای این که از مدیران قبلی بخواهند توضیح دهند یا صریح و روشن بگویند ورشکست شدیم و خلاص و مطابق بانک داری اسلامی یعنی هم در سود شریک اید هم در ضرر به جای دیگر منتقل می شود. آن هم کجا؟ بانک ملی!
یا به جای این که مشخص کنند بانک مرکزی چگونه نظارت میکرده که به این نقطه رسیده میگویند سپردهگذاران هیچ نگران نباشند. از این پس سپردهگذار بانک ملیاند! همان گونه که کارمندان قوامین شدند کارمند سپه اما قوامین وابسته به نیروی انتظامی بود نه نور که اضرار دارند بگویندبه جایی وابسته نیست.
اصلا چرا بانک ملی باید جور یکی دیگر را بکشد؟ در قصه ادغام موسسات نظامی در بانک سپه داستان تغییر میکرد و مسیر مجوزها طی شده بود منتها عبدالناصر همتی به درستی تشخیص داد نمیشود که این که سپاه و ارتش و نیروی انتظامی برای خود بانک داشته باشند (حکمت ایرانیان و انصار و قوامین) نه به نفع خودشان است نه اقتصاد ملی و در بانک سپه ادغام شدند که از آغاز بانک نهادهای نظامی بوده است.
در این فقره اما بانک ملی جور موسسهای را میکشد بی آنکه منحل و حتی ادغام شده باشد و به دفعات از تعبیر انتقال استفاده میکنند.
نویسنده این متن البته به گواه تجربه و سابقه ۳۰ ساله کار رسانهای آن قدر شم و فهم سیاسی دارد که بفهمد برای دور زدن تحریمها و رهایی از ظلم ترامپ به راهکارهایی نیاز بوده اما اگر روال قانونی بوده و از بالا هدایت می شده چرا مدام با هم اختلاف داشتند و اسکندریزاده جای خود را به خواجهحسنی داد و او هم به رضا معمار اصفهانی؟ این چه جور بانک خصوصییی است که مدیر سهامدار به اتفاق جمیع منسوبین و منصوبین را کنار میزنند؟
بانک خصوصی یعنی بانک صادرات که مهندس مفرح در سال ۱۳۳۰ پایه گذاشت و تا سال ۵۵ که به هژبر فروخت همه کاره خودش بود و حساب ریال به ریال آن را داشت و همان اوایل که مقرر کرده بود کارمند زن استخدام نکنند شبانه به خوی رفت و رییس شعبه تخطی کننده را شخصا برکنار کرد و البته بعدا در استخدام زنان تجدید نظر کرد. (خیال نکنید سکولارها ضد زن نیستند!)
از بانک صادرات که نمونه اعلای بانک موفق خصوصی بود و مدیر آن الگوی یک ایرانی وطن دوست که فاصله خود را با دربار و شاه هم حفظ کرد و برندی آفرید که هنوز منظم و دقیق است سر بزنیم به نور که نور علی نور است!
بد نیست بدانیم در اسفند ۹۲ پذیرهنویسی سهام نور تمام شد و مجوز نهایی را کمی بعدتر صادر کردند و حالا ۱۰ سال نشده بساط آن را برمیچینند و به بانک ملی منتقل میکنند! بله منتقل.
وقتی رهبری بانکها را از بنگاه داری نهی کردهاند چگونه با افتخار میگویند یک موسسه اعتباری به بانک ملی منتقل شده و لابد اگر به مصوبه شورای سران مستند میکنند برای همین است که مصداق آن نهی شناخته نشوند. در این صورت آن شورا نهی را نادیده انگاشته است.
نکته جالب توجه این که پذیره نویسی موسسه نور را شورای پول و اعتبار تصویب کرده بود و حالا انتقال آن در شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا تصویب شده و استناد بانک مرکزی هم به آن است. یعنی شورای پول و اعتبار را دور زده اند و نادیده انگاشته اند. شورای هماهنگی سران برای وضعیت اضطراری دوران ترامپ بود نه این که جای شورای پول و اعتبار را بگیرد. آخر این چه نوع مدیریت است؟ اگر این شوراها صوری اند چرا جمع شان نمیکنید و اگر واقعی اند چرا به بازی نمی گیرید؟
نگاه کنید چند شایبه غیر قانونی در این روند طی شده. از شروع با اسم تعاونی تا تبدیل به بانک. از وعده سود بیشتر و بالاتر از نرخ مصوب تا وضعیت فعلی و از تغییر پیاپی مدیران که معلوم میشود لابد مشکلی داشته.
این نوشته برای متهم کردن هیچ کس نیست. برای دعوت از نام بردگان سهامدار بالا و آقایانی مانند علی اکبر صادقی دری ک برنامه تلویزیونی است که مدتی مدیریت آن را بر عهده داشتند و نیز از مقامات وزارت تعاون که آیا هنوز هم تعاونی اعتبار تشکیل می شود یا نه؟ البته برنامه ای که حامی مالی آن موسسه نور نباشد!
شخص آقای محمد رضا فرزین ریاست کل بانک مرکزی هم که مدتی مدیر عامل بانک ملی و جانشین آقای علی صدقی بوده گزینه مناسبی است.
در هر صورت این که سپردهگذاران نگران نباشند چون طرف حساب آنها بانک ملی شده که هزار برابر موثقتر از یک موسسه است یک روی سکه است و وجه امنیتی قضیه را تامین میکند. چون سال ۹۶ نیست که عدهای سپردهگذاران را تحریک کنند و دولت روحانی در ادامه ناچار شود از جیب من و شما بدهی آنها را تقبل کند. اکنون هم دولت دیگری بر سر کار است و هم از آن تجربه درس گرفتهاند.
اما این یک روی دیگر سکه است که خاطر سپردهگذاران را آسوده می سازد که هم اصل پولشان محفوظ است و هم سود خود را میگیرند و البته قاعدتا کمتر.
روی دیگر اما داستان خود موسسه اعتباری نور است و این که چه گونه مشیز خیریه اعتباری شد و در کنار چند اعتباری دیگر به موسسه بدل شدند و پذیره نویسی کردند و در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ در اداره ثبت شرکتها و موسسات غیر تجاری ثبت شد.از عنوان تعجب نکنید. به عنوان شرکت ثبت شد.
حالا بعد از ۸ سال میگویند منتقل شد. البته همین که مثل برخی دیگر به بانک بدل نشده و حقوق سرمایهگذاران محفوظ است جای شُکر دارد. شکر بیشتر این که سهام داران قبلی در ایران باشند و کسی به کانادا نکوچیده باشد.
راستی برای انبساط خاطر سری به تارنمای موسسه بزنید با شعار جدید که با افتخار ملی میشویم! یعنی انتقال به بانک ملی را به معنی ملی شدن دانسته است. روزگاری افتخار می کردیم که بانک ایران و انگلستان به بانک ملی تبدیل شده ( یعنی خلع ید از انگلیسیها) یا نفت ملی شده ( باز یعنی خلع ید از انگلیسیها) حالا خودشان میگویند با افتخار ملی می شویم یعنی آخ جون! از ما خلع ید کردند. همین قدر مبتذل!/ عصر ایران
https://eghtesadboominews.ir/?p=63355